وجود

معرفی کتاب وجود

کتاب وجود شامل 52 قطعه از اشعار فاضل نظری، از برجسته‎ترین غزل‎سرایان معاصر فارسی‎‎ست. «وجود» در سی و سومین نمایشگاه بین‎المللی کتاب رونمایی و از پرطرفدارترین کتابهای آن دوره معرفی شد. شعرهای این جلد از مجموعه آثار فاضل نظری حول موضوعات آفرینش، عشق و مرگ می‎باشند.

نوشته‎های این شاعر به دلیل سادگی، دلنشینی و روان بودن دارای شهرت بخصوصی هستند. نقطه قوت غزل‎های او، بیان دغدغه‎های انسان امروز با زبانی لطیف و گویا و امروزی است ؛ به همین دلیل آثار او همیشه با استقبال بسیار مخاطبانش از اقشار و سنین مختلف جامعه مواجه می‎شود.

تناسب واژگانی‎ای که نظری در ابیات شعرهایش به‎کار می‎برد و باعث زیبایی بیشتر آن می‎شود، می‎تواند یکی از دلایل شهرت فاضل نظری باشد.

یکی دیگر از توانایی‎های چشمگیر این شاعر، سرودن شاه‎بیت هاییست که به تنهایی درخشش بی‎بدیلی دارند و به همین دلیل در ذهن خوانندگان ماندگار شده و در مکالمات روزمره به‎کار گفته می‎شوند.

تنهایی شلوغ، زندان زندگان، چرخ و فلک، بیهوده پیمایی و آینده در گذشته، عنوان برخی از اشعار «وجود» هستند.

اگر طرفدار غزل‎های دلنشین از اشعار معاصر فارسی هستید، کتاب «وجود» می‎تواند پیشنهاد خوبی برای شما باشد.

درباره نویسنده 

فاضل نظری متولد 10 شهریور 1358 در شهر خمین از استان مرکزی است. او در رشته‎ی مدیریت تولید و عملیات، از دانشگاه شهید بهشتی مدرک دکترا دارد. این شاعر به یکی از جریان‎سازان دهه‎ی 80 شهرت دارد. نظری همچنین به‌عنوان شاعر برگزیده به انتخاب مردم در هفتمین جشنواره شعر فجر معرفی شد. در سال 95 پنجمین اثر او به نام «کتاب» با فروش ۱۸هزار نسخه در ۱۰ روز، پرفروش‌ترین کتاب نمایشگاه آن سال شد و در اسفند 97 نیز «اکنون» او در هفته‎ی اول انتشار، هفت بار مجددا به چاپ رسید. این شاعر در دانشگاه‎های تهران و شهید بهشتی مشغول به تدریس مدیریت می‎باشد.

دیگر مجموعه اشعار او با نام‏های :گریه‌های امپراتور، اقلیت، آن‌ها، ضد، کتاب و اکنون منتشر شده‎اند.

نظری در دیگر کشور‎های فارسی زبان نیز طرفدارانی دارد.

بخشی از کتاب وجود

«گودال آب و عکس تو ای ماه! ای دریغ

زیبایی حلال تو امشب حرام کیست

من بوی گل شنیده ام از باد هرزه گرد

جز من شمیم پیرهنت در مشام کیست

من آه، من ملال، من افسوس، من دریغ

از دیگران بپرس که دنیا به کام کیست»

«میان جمعم و سرگرم داستان‌سازی

کی‌ام؟ عروسک تنهای خیمه‌شب‌بازی

به پای‌کوبی غمگین من نمی‌خندی

اگر نگاه به ناچاری‌ام بیندازی»